کد خبر: ۱۲۱۷۵
۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
محله قرقی از نگاه فکاهی

محله قرقی از نگاه فکاهی

خسرو ضعیف فکاهی‌سرای محله قرقی مشهد اولین شعرش را در ۲۴ سالگی درباره یکی از دوستانش سرود. او نه رشته ادبیات خوانده نه مطالعه‌ای در این زمینه داشت، اما قافیه را در اشعارش رعایت می‌کند.

عفیفه ناظمی| برای مصاحبه به دفتر شهرآرامحله دعوتش می‌کنم. می‌آید و با انبوهی از نشریات و لوح‌های فشرده و آلبوم‌های عکس روبه‌رویم می‌نشیند. پوشه بزرگی را باز می‌کند که در آن نسخه‌هایی از نخستین تا آخرین شعری را که به گویش محلی سروده، دارد. 

در اشعارش کوشیده تا نهایت دقت را در وزن و قافیه به کار ببرد. این ویژگی شاعری است که تحصیل یا مطالعه خاصی در رشته ادبیات نداشته و دوران دبیرستانش را هم در رشته علوم تجربی درس خوانده است.

او درحالی شعرگفتن را آغاز کرده که هیچ سررشته‌ای از قوانین شعری نداشته است. خسرو ضعیف ۴۹ سال پیش در قُرقی‌علیا که آن زمان روستا بوده، متولد می‌شود. این شهروند محله قُرقی مشهد، نخستین شعرش را در ۲۴ سالگی درباره یکی از دوستانش می‌سراید.

شعری در نکوهش تنبلی

گاهی فقط به یک اشاره نیاز است تا استعدادی که در وجودی نهفته شده خود را نمایان کند.  فکاهی‌سُرای محله ما در‌باره ابتدایی‌ترین سروده‌اش می‌گوید: ۲۴ سال داشتم و با شغل کشاورزی که هنوز هم به آن مشغولم، روزگار می‌گذراندم. شش‌سال از دیپلم‌گرفتنم می‌گذشت و چند سالی نیز بود که متأهل شده بودم.

سال‌ها پیش تصمیم گرفتم در بیان تنبلی دوستم که درسش را رها کرده بود، شعری بگویم. او هم خوشش آمد!

آن زمان، یکی از دوستانم که درسش را نیمه‌کاره گذاشته و پس از گذراندن سال پنجم ابتدایی، ترک تحصیل کرده بود، هر روزش را در خانه به بطالت می‌گذراند تا اینکه پدرش گله و شکایت از او را پیش من آورد. من هم تصمیم گرفتم در بیان تنبلی او شعری بگویم. وقتی نخستین سروده‌ام را برای دوستم خواندم، او خوشش آمد!

 

وصف بقالی‌های محله قُرقی

کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و دومین سروده آقاخسرو هم به سفارش یکی از دوستانش در وصف بقالی‌های قُرقی نوشته می‌شود؛ سروده‌ای که با وصف بقالی‌ها شروع می‌شود و با آرزوی خیر در کسب و کار برای آن‌ها به پایان می‌رسد: از ای چارراه قُرقی‌ما بُگُم باز/ که دارن دکونای او چقد ناز!/ یکیش او دکون حاج‌ممد آقاس / مفروشه نان‌خشک و شلغم و ماس! / روی رف‌هاش چیزای بسته‌بندی/ مث دارچین و فلفل، تمرهندی...

 

باز هم سلام

خیلی از ما به این جمله اعتقاد داریم که «آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند». شاعر محله ما هم به همین معتقد است. آقاخسرو موضوع و سرچشمه بیشتر سروده‌هایش را حرف‌ها و احساساتی می‌داند که در مناسبت‌های مختلف از دلش می‌گذرد. او از الهاماتی می‌گوید که از عیدهای مختلف سال گرفته تا عزاداری‌هایی چون ایام محرم و صفر، به سراغ او می‌آید تا بسراید و سروده‌اش را به دل بنشاند.

«باز هم سلام»، نام برنامه‌ای رادیویی است که شاعر محله ما بارها شعرهای خود را ازطریق آن به گوش همشهریانش رسانده؛ سروده‌هایی که به قول خودش با استقبال زیادی روبه‌رو می‌شده است. او چندین ماه پیش نیز هنگام انتخابات، شعری در وصف شوروحال انتخاباتی مردم می‌سُراید که به گفته خودش یکی از جذاب‌ترین میان‌برنامه‌های رادیویی را شکل می‌دهد.

 

میرخدیوی گفت ادامه بده

شروع، فقط نقطه‌ای از راه رسیدن به مقصد است؛ باقی‌مانده راه تا انتهای مسیر هم به سعی و کوشش بستگی دارد. آقای ضعیف نیز به این اصل معتقد است، او اعتقاد دارد که اگرچه اشعارش طرفداران بسیاری در میان هم‌محله‌ای‌هایش دارد، هنوز هم می‌تواند کیفیت آن را به سطح بهتری برساند. او تعریف می‌کند: ۱۰ سال پیش زمانی‌که نخستین کارهایم را به مرحوم میرخدیوی، شاعر معروف مشهدی نشان دادم، سبک نوشتاری و وزن اشعارم را پذیرفتنی دانست و از من خواست تا با پیگیری همین شیوه فکاهی سرایی با گویش مشهدی را که برگزیده‌ام، ادامه دهم.

البته دیدارهای پی‌درپی شاعر محله‌مان و مرحوم میر‌خدیوی، فایده چندانی نصیبش نمی‌کند و گرفتاری‌های زندگی، غباری روی امید پیشرفتش در شعر می‌نشاند؛ گرفتاری‌هایی که مجال شرکت در جشنواره‌های شعر و ارتقای سطح کارش را به او نمی‌دهد.

آقاخسرو که اکنون دهه پنجم زندگی‌اش را پشت‌سر می‌گذارد، می‌گوید: باوجود طرفداران بسیاری که سروده‌های فکاهی دارد، هنوز برای ارائه گسترده اشعارم اقدامی نکرده‌ام و همین هم باعث گمنامی‌ام شده است. گرفتاری و مشغله بسیار، اجازه نداد باوجود باخبرشدن از جشنواره‌های شعری شهری و استانی، در هیچ‌کدام از آن‌ها شرکت کنم؛ هرچند اطمینان دارم که درصورت حضور در آن‌ رقابت‌ها، رتبه اول را کسب می‌کردم.

 

عکس‌های عجیب‌وغریب آقای فکاهی‌سُرا!

بار‌ها درباره ظرافت خیال و طبع شاعران و نویسندگان شنیده‌ام و اینکه برخی از این هنرمندان دوست دارند بانی شادی‌های مردم یا همدرد با مشکلات آنها باشند. فکاهی‌سُرای محله ما هم همین ویژگی را دارد؛ او علاقه خود را به سرگرم‌ساختن و خنداندن مردم، به‌جز سروده‌هایش با عکس‌های عجیب‌وغریبی که از خود انداخته ابراز می‌کند.

آقاخسرو آلبومی را باز می‌کند و عکسی را که حدودا متعلق به ۲۵ سال پیش است، نشانم می‌دهد؛ عکسی که به قول خودش در محله حسین‌آباد مشهور شده و یکی از عکاسان محله نیز آن را در ابعادی بزرگ‌تر روی تابلوی مغازه‌اش چاپ کرده است. عکس، سرِ انسانی را که خود اوست، روی زمین نشان می‌دهد و دو نفر هم در نزدیکی سر نشسته‌اند.

خسرو ضعیف، از حقه‌ای که در عکس زده‌اند می‌گوید و از گودالی که قبل از عکس گرفتن، کنده شده بود تا با رفتنش به داخل آن و پوشاندن دورتادور بدن با خاک، حالت سرِ بریده تداعی شود. شیرین‌کاری‌های شاعر محدوده جمعیتی قُرقی به همین عکس محدود نمی‌شود؛ نمونه‌های دیگری را هم می‌توان مثال زد، مانند عکسی از جوانی او که او در آن، مانند سکانس فیلم‌های رزمی، به آسمان پریده و بیننده را به شگفتی وامی‌دارد که با امکانات ۳۰، ۲۰‌سال پیش چطور چنین عکسی روی نگاتیو ثبت شده است!

گفت‌و‌گو با آقاخسرو به سمت علاقه او به عکاسی می‌چرخد و ادامه پیدا می‌کند. هم‌محله‌ای هنرمند ما خاطره‌ای در این زمینه تعریف می‌کند: اولین‌بار دوربینی عکاسی از مغازه‌های اطراف میدان طبرسی به قیمت ۲۰ تومان خریدم و وقتی که عکس گرفتنم با آن تمام شد، ازآنجا‌که طرز استفاده از دوربین را نمی‌دانستم، نگاتیوش را درآوردم و همه عکس‌ها را سوزاندم!

 

نوحه‌خوان و تعزیه‌خوان محله

شاعر محله ما در برنامه‌های محرم و صفر، نوحه‌خوان و تعزیه‌خوان محدوده جمعیتی قُرقی است. او که هرساله ۲۰ شب از ماه محرم را در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) حسین‌آباد قُرقی، نوحه‌خوانی می‌کند، می‌گوید: سال ۷۶ برای نخستین‌بار نقش‌های تعزیه‌خوانی به من پیشنهاد شد و من که تا آن زمان تنها نوحه‌خوان مجالس عزاداری بودم، این‌بار به پیشنهاد بزرگ‌ترِ مجلسمان به تعزیه‌خوانی هم روی آوردم.

 

خسرو ضعیف فکاهی‌سرا بی نام و نشان محله قرقی است

 

خانواده‌های حسین‌آباد کمتر از انگشتان دست بودند!

این فکاهی‌سُرا از محل زندگی خود حسین‌آباد هم صحبت می‌کند. او از سید‌حسین یکی از ساکنان قُرقی می‌گوید که سال ۵۲ در محدوده‌ای که بعد‌ها به نام او یعنی حسین‌آباد نام می‌گیرد، چندین خانه ساخته و در همان‌جا ساکن شده است.

اتفاقی که بهانه‌ای می‌شود تا آقاخسرو نیز در ۹ سالگی به‌همراه خانواده و ۹ برادر و خواهر خود در حسین‌آباد ساکن شوند. او از نخستین روز‌های روستاشدن حسین‌آباد هم که حالا مدتی است جزو شهر و منطقه ۳ مشهد شده، یاد می‌کند؛ به گفته او زمانی‌که آنها از قُرقی‌علیا به حسین‌آباد آمدند، تعداد خانواده‌های اینجا به ۱۰ خانواده هم نمی‌رسیده است.

شاعر محله ما پس از گذشت سال‌ها زندگی در حسین‌آباد، زندگی سخت روستایی گذشته را فراموش نکرده و شعری نیز در وصف قُرقی قدیم می‌سُراید؛ شعری که از زندگی سخت آن دوران حکایت دارد.

سال‌هایی که ناچار به رفتن سر چاه موتور بودند تا از آن آب بکشند: خوب یادُمه قدیم‌ترا آب لوله‌کشی نبود/ مثل حالا تو خِنِه‌ها لوله‌کشی نداش وجود/ تو هر خِنِه باز مِدیدی یک دُل و چاه آبی بود/ حوض آبی کنارش و، چرخ چاه و طنابی بود... / شکر خدا حالا دِگه او سختیا رِ نِدِرِم/ پس بیایید با همدِگِه از آب درست مصرف کُنِم...

 

داستان قوی، ضعیف، پاسدار!

چرا ضعیف؟ صحبت‌های خسرو ضعیف، شاعر محله ما با پاسخ به این پرسشم که «چرا نام خانوادگی‌تان ضعیف است» ادامه می‌یابد. او می‌گوید: آن زمان مردم را به کارهایی که بلد بودند یا از روی چهره ظاهری‌شان نام‌گذاری می‌کردند.

زمان نام‌گذاری پدربزرگم، او مریض‌احوال بود و لاغر و نحیف شده بود؛ به همین خاطر نام‌خانوادگی او را «ضعیف» می‌گذارند و برادرش هم که جثه بزرگی داشت و قوی‌هیکل بود، می‌شود «قوی»! همان زمان برادر سومی هم سر می‌رسد و هنگامی که از او می‌پرسند کجا بودی، می‌گوید از باغ‌ها پاسداری می‌کردم و همین سبب می‌شود که نام خانوادگی او را «پاسدار» می‌گذارند!

 

مردم خوشحال و ناراحت از شهرشدن حسین‌آباد

شاعر محله ما که تا قبل از شهر شدن روستای حسین‌آباد، عضو شورای روستا بوده است، از خوشحالی‌اش به‌خاطر پیوستن اینجا به شهر می‌گوید. خوشحالی به‌دلیل افزوده‌شدن امکانات حسین‌آباد. البته او این را هم بیان می‌کند که در اینجا مردمی هم هستند که از ممانعت شهرداری از ساخت‌وسازهایشان گلایه دارند.

 

به جاده‌های منطقه حسین‌آباد رسیدگی کنید

آقاخسرو که علاوه‌بر کشاورزی، راننده آژانس هم هست، گلایه‌هایی از رسیدگی‌نشدن به حسین‌آباد دارد. او به لزوم آسفالت‌شدن جاده‌های محل زندگی‌اش اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: جاده ابتدای خیابان شهیدکاوه 17تا انتهای حسین‌آباد، نیمی آسفالت و نیمی خاکی است و باوجود درخواست‌های مکرر مردم، هنوز به آن رسیدگی نشده است.

 

این گزارش یکشنبه، ۱۷ شهریور ۹۲ در شماره ۷۰ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است. 

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:44